شب جمعه یعنی دیشب (91/2/22) برنامه ای از شبکه اول رسانه ملی پخش شد که البته چند وقتیست پخش می شد و شب گذشته نسبت به قسمتهای دیگرش طولانی تر بود و به قولی قسمت آخر این برنامه بود اسم این برنامه « سین مثل سریال » بود که به سریالهای ده سال گذشته می پرداخت و از مخاطبین در مورد سریال و بازیگرانش نظرخواهی می کرد نکته تأسف بار این برنامه مطرح کردن برخی هنرپیشه های مشکل دار که در سالهای اخیر حرف و حدیث زیادی از مشکلات ، خصوصاً مشکلات اخلاقی آنها بر سر زبانها بوده و در رسانه های دیداری و شنیداری مطالب نسبتاً زیادی از آنها منعکس شده است از جمله معروف ترین آنها فاطمه معتمدآریا بوده که در برنامه اشاره شده در جمع شش زن باصطلاح برتر شش سریال راه یافته به مرحله پایانی رقابت طرح شده در این برنامه رتبه دوم را کسب کرده بود . حالا جا دارد از آقای ضرغامی سؤال شود هدف دست اندرکاران این برنامه از طرح کردن کسی که بنا به اقوال موثق ممنوع التصویر (لاقل در سیما ) شده است ، چه می باشد ؟ آیا کسی که براحتی در سفرهایش به خارج از کشور در ملاء عام کشف حجاب می نماید جایی در بین هنرمندان دارد ؟ آیا کسی که در انتخابات سال 88 افتخارش مچ بند سبز بستن و رآی به فتنه گران دادن است باید در رسانه ملی اینگونه مطرح شود ؟ مگر این رسانه از پول بیت المال اداره نمی شود ؟چرا با احساسات پاک مردم بازی می کنید ؟ چرا از شهیدان و خانواده های آنان شرم نمی کنید ؟ چرا در شب ولادت بانوی نمونه اسلام که حجاب و عفاف وی الگوی زنان مسلمان است از زنی تعریف و تمجید می کنید که عریان شدن در ملاء عام برایش عادیست و حجاب و عفاف اصولاً اهمیتی ندارد ؟ آقای ضرغامی واقعاً به کجا می روید ؟ تفریح و سرگرمی به چه قیمتی ؟ آیا این همان رسانه ایست که حضرت امام (ره) از آن به دانشگاه تعبیر نمودند ؟ آیا این همان رسانه ایست که مقام معظم رهبری از آن انتظار دارد ؟ چراها و آیاهای زیادی در خصوص برنامه های رسانه باصطلاح شما مطرح است که در این مجال اندک نمی گنجد تا بعد ...
از فرمایشات حضرت آیت اله العظمی بهجت(ره):
مهمّ تر از دعا براى تعجیل فرج حضرت مهدى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ ، دعا براى بقاى ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او مى باشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیاى چند روزه ى فانى است؛ اما بیرون رفتن از عقیده ى صحیح، موجب هلاکت ابدى از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنّم است، لذا حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ در لیلةُ المَبیت از رسول اکرم ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ مى پرسد:
«أَفِى سَلامَةٍ مِنْ دِینِى؟»(1) آیا دین من سالم خواهد بود؟
یعنى از استقامت در دین و ثبات ایمان و عقیده تا مرز شهادت را که از خود شهادت بالاتر است، از آن حضرت سؤال مى کند.
این دعا خیلى عالى است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود، که:
«یا أَللّه یا رَحْمانُ یا رَحِیمُ! یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبِى عَلى دِینِکَ.»(2)
اى خدا، اى رحمت گستر، اى مهربان، اى گرداننده ى دل ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار بدار.
============================
1. براى بررسى، ر.ک: عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 266؛ امالى صدوق، ص 155؛ فضائل الاشهر الثلاثة، ص 79؛ النصّ و الاجتهاد، ص 281 و 521؛ المراجعات، ص 251؛ کنزالعمّال، ج 11، ص 617 و...
2. بحارالانوار، ج 52، ص 148؛ ج 92، ص 326؛ اعلام الورى، ص 432؛ کمال الدّین، ج 2، ص 351؛ مهجّ الدعوات، ص 332.
----------------------------------------
منبع:مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت قدس سره
مرگ عبارت از این نیست که انسان نابود شود. مرگ نیست که انسان را می میراندبلکه انسان مرگ را می میراند؛ این مطلب اول برای همه است. ما هرگز نمی میریم؛ ما مرگ را می میرانیم. انسان در برخورد با مرگ تسلیم نمی شود بلکه مرگ را تسلیم می کند. آن ها که مادّی فکر می کنند، خیال می کنند مرگ پایان راه است و انسان که می میرد می پوسد و دیگر هیچ. اما در فرهنگ دین، انسان است که مرگ را در آن مصاف، مچاله می کند و از بین می برد؛ ولی خود می ماند. این حرف، حرف انبیا است. احدی این قدرت را ندارد که چنین حرف بلندی بزند. شما در سخنان جناب مولوی آن شعرهای معروف را در دیوان شمس می بینید؛ یکی از اشعار وی همان است که خیلی رواج پیدا کرده است که «مرگ اگر مرد است گو نزد من آی»؛ درست است که مولوی آدم بزرگی است اما این حرف خیلی بزرگ تر از او است. این حرف، حرف مولوی و امثال مولوی نیست؛ این حرف وحی است که انسان مرگ را می میراند نه مرگ انسان را.
مرگ یعنی تحول، یعنی دگرگونی، یعنی زوال؛ اما تعبیر قرآن کریم این نیست که «کلّ نفس یذوقه الموت» هر کسی را مرگ می چشد؛ بلکه تعبیر قرآن کریم این است «کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»، یعنی هر کسی مرگ را می چشد. هر ذائقی، مذوق را هضم می کند و در خود هضم می کند و جا می دهد؛ نه به عکس. اگر کسی شربتی را نوشید، چنین نیست که آن شربت یا آن آب او را از پای در آورد و هضم کند بلکه این انسان است که آن شربت را در خود هضم و جذب می کند. بر همین اساس قرآن فرموده است: «کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ» و آن بزرگوار گفت: «من از او عمری ستانم جاودان ??? او زن من دلقی بگیرد رنگ رنگ.» پس هر کسی با مرگ درگیر می شود و مرگ را می میراند و زنده و باقی می ماند.
مطلب بعدی آن است که در این انتقال و در این دالان ورودی، بسیاری از افراد ناآگاهانه وارد صحنه می شوند و درگیر مرگ می شوند. این صحنه درگیری و مصاف آن قدر پیچیده و دشوار است که بسیاری از افراد، الفبای زندگی فراموششان می شود. بعداً به اصل سوم می رسیم و روشن می شود که شهید چه پایگاه و جایگاهی دارد که همه این امور تحت اشراف او است. جریان مرگ، جریان بیماری های سل و سرطان و این ها نیست؛ برای این که این ها همه قابل دفاع است و بدن دفاع می کند و می ماند، اما در جریان مرگ این طور نیست که بدن بتواند دفاع کند، بدن تسلیم می شود و روح می ماند؛ چون حادثه مرگ، حادثه توانفرسایی است. بسیاری از افراد وقتی می میرند اسم خانوادگی و اسم قبیله خود را از یادمی برند؛ لذا در تلقین میت، بسیاری از مرده ها از جواب دادن عاجزند.
در قبر بدیهیات و اوّلیات و الفبای دین را سؤال می کنند؛ مسائل عمیق فلسفی و تفسیری و اصولی را که سؤال نمی کنند. از متوفّا سؤال نمی کنند مسأله "ترتّب" را حل کن یا شبهه "ابن کمونه" را بررسی کن؛ می گویند دینت چیست؟ از این ساده تر و بسیط تر مطلبی نیست که پیغمبرت کیست؟ امامت کیست؟ خدایت کیست؟ قبله ات کجاست؟ این ها جزو الفبای دین است که انسان چه اهل نماز باشد و چه نباشد، بالأخره در شناسنامه او اسلام نوشته شده است؛ او می تواند بگوید من مسلمانم.
الآن این ها که اهل نماز و روزه نیستند وقتی از این ها سؤال بکنی: دین شما چیست؟ می گوید: اسلام. اما در قبر این طور نیست که کسی بتواند خلاف بگوید. وقتی سؤال می کنند ما دینک؟ یادش نیست. عالم قبر چنین عالمی است. می پرسند مَن ربّک، مَن نبیک، من امامک، ما قبلتک، ما کتابک؟ این ها الفبای دین است؛ اما او یادش نیست. مدّت ها بعد از عذاب کم کم یادش می آید. یک وقت سیدنا الاستاد امام (رضوان الله علیه) در نصایحشان مطلبی را می فرمودند که البته در روایات هم هست و آن این که آن فرد مذکور بعد از احقابی از عذاب، تازه به یادش می آید و می گوید که پیامبر من کسی است که بر او قرآن نازل شده است؛ هنوز نام مبارک حضرت یادش نیست. بنابراین در آن غائله وانفسا که بسیاری از افراد، چه عالم چه غیرعالم، الفبای دین از یادشان می رود، چه رسد به مسائل دیگر. اما در بین این کاروان، شهید آگاهانه وارد می شود؛ همه چیز یادش است؛ نه تنها مسائل دینی و اعتقادات خود را به یاد دارد، به یاد دارد که چه کسی همراه او بوده و چه کسی همراهش نبوده است؛ چه کسی ادامه دهنده راه او است و چه کسی نیست.
اصل سوم آن است که صرف تاریخ نیست که به یاد داشته باشد چه کسی ادامه دهنده راه، هم دانشگاهی و هم رشته ای او بوده است، بلکه چون خود او به مقصد رسیده است از خدای سبحان بشارت می طلبد که این راهیان کوی و راه او به مقصد برسند. «وَ یسْتَبْشِرُونَ» یعنی خدایا به ما بشارت بدهید و بگویید که آن ها اکنون کجا هستند؟ «وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِم»؛ این «بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِم» به اصطلاح ادیبان، عدم ملکه است. یعنی شهدا به خدای سبحان عرض می کنند آن ها که راهیان راه ما نبودند و متوقّف، راکد و جامد بودند، با آن ها کاری نداریم؛ اما آن ها که همراه، هم فکر و هم مسیر ما بودند و راه افتادند و هنوز به مقصد نرسیده اند، فعلاً کجا هستند؟ «بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِم» عدم ملکه است و به آن کسی نمی گویند که در شهرش خوابیده، ایستاده یا نشسته و هنوز راه نیفتاده است؛ به کسی می گویند که هنوز به او نرسیده است؛ کسی که سوار شده و وارد جادّه شده بود و دارد راه را ادامه می دهد. این «الَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِم» کسانی هستند که با هم هم مقصد بودند، راه افتادند و بین راهند اما هنوز به مقصد نرسیده اند؛ آنان می پرسند خدایا این ها الآن کجا هستند؟ این آگاهی و اطلاع و درخواست، مقدور همه نیست.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید ( شنبه 91/2/16 :: ساعت 10:57 عصر )
همه حرفها حساب دارد !
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می فرمود :
گاهی با خود میخواندم «ای من فدای آن که زبان و دلش یکی است.»
در عالم معنا، سلمان را به من نشان دادند و گفتند: این شخص زبان و دلش یکی است و می خواهیم تو را فدای او بکنیم.
من گفتم : حاضر نیستم فدای سلمان شوم، من فدای پیامبر و امام می شوم.
فهمیدم حرفهایی که می زنیم همه حساب دارد و بایستی آنها را راست بگوییم.
از آن جا که حاضر بودم نوکری سلمان را به جا آورم، از آن پس می خواندم :
«ای من غلام آنکه زبان و دلش یکی است.»
منبع:سایت صالحین شیعه
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید ( چهارشنبه 91/2/13 :: ساعت 12:4 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید ( جمعه 91/2/8 :: ساعت 7:7 عصر )
آقای ضرغامی به کجا میروید ؟
مهمّ تر از دعا براى تعجیل فرج
آیت الله جوادی آملی : مملکتی را که شهدا پاک کرده اند ، آلوده نکن
حکایت اخلاقی
درست پیمانی
[عناوین آرشیوشده]